سازمانهای سالم قادرند تقریباً از هر بحرانی با موفقیت بیرون بیایند. تحقیقات نشان میدهد که سازمانهای سالم، با قدرت کافی برای تحمل رویدادهای غیرقابلپیشبینی در دنیای کسبوکار مجهز هستند و انعطافپذیری کافی برای هماهنگی با انتظارات متغیر مشتریان دارند. این ویژگیها باعث میشود که احتمال ترقی یک سازمان سالم در طولانیمدت بیشتر شود.
مفهوم سلامت سازمانی:
سلامت سازمانی به عنوان توانایی سازمان برای مواجهه با تحولات و بحرانها، انطباق با محیط کسبوکار، و جلب رضایت مشتریان تعریف میشود. یک سازمان سالم نه تنها به پویایی بازارها پاسخ میدهد بلکه با ایجاد فرهنگی از انعطاف و نوآوری، به بهبود مداوم فعالیتهای خود میپردازد.
اصول سلامت سازمانی:
۱. تداوم یادگیری:
سازمانهای سالم همواره به دنبال یادگیری و بهروزرسانی هستند تا با تغییرات محیطی همگام شوند.
۲. انعطافپذیری:
سازمانهای سالم قابلیت سریع واکنش به تغییرات را دارا هستند و به سرعت تطبیق مییابند.
۳. مشارکت و هماهنگی:
مشارکت فعال کارکنان و هماهنگی بین اعضای سازمان به سلامت سازمانی کمک میکند.
عناصر یک سازمان سلامت؛
۱. ارزشها:
ارزشها مانند قطبنما برای سازمان عمل میکنند. این ارزشها زیرساخت هرچیزی هستند که در سازمان ساخته میشود. بیان ارزشها، بهطور واضح شناخته شده یا خیر، در رفتار و اخلاقیات کارکنان جاری استقرار پیدا کردهاند. شناسایی این ارزشها نقطه شروعی است که به دستیابی به سلامت سازمانی کمک میکند.
۲. اهداف:
سازمانی که به سلامت سازمانی دست مییابد، باید اهداف خود را اظهار کند. اهداف، ریشه هر عملی در سازمان را شکل میدهند. عدم وجود یک دلیل واضح برای انجام هر کار، ممکن است باعث مشکل در مشخصشدن ماموریت سازمان شود. با تعیین یک چرا، سازمان میتواند به ارائه ارزش منحصر به فرد خود بپردازد و تمایز ایجاد کند.
۳. افراد:
ارزشها باید به عنوان یک معیار برای ارزیابی تناسب افراد جدید با سازمان عمل کنند. مصاحبه با افراد باید به یادآوری کارکنانی باشد که ارزشهای سازمان را نمایان میکنند. عدم تطابق یک متقاضی با اعضای فعلی تیم، به عنوان یک هشدار برای سلامت سازمانی محسوب میشود. سازمانهایی که تجربه و مهارت را از ارزشها بالاتر قرار میدهند، خود را در معرض خطر قرار میدهند و یک فرهنگ خودمحور را ایجاد میکنند.
۴. شرکا:
همانطور که در انتخاب اعضای تیم اهمیت به شباهت ارزشها میدهید، در انتخاب شرکا نیز باید به هماهنگی ارزشها و فرهنگ سازمانی توجه شود. این ممکن است به نظر غیرمنطقی بیاید که قبل از ارزیابی شایستگی، به هماهنگی ارزشها و فرهنگها توجه شود، اما این به طور نهایی به سود سازمان منجر خواهد شد.
۵. برنامهریزی:
برنامه بلندمدت باید ماموریت سازمان را به واقعیت تبدیل کند. هر فعالیت در روز، هفته، ماه و فصل باید با خود پرسش داشته باشد: این عملی که الان در حال انجام آن هستیم، چگونه به برنامه بلندمدت سازمان کمک میکند؟ اگر پاسخ واضحی ندارید، احتمالاً به صورت کافی به کار درست تمرکز نکردهاید. هر کاری که سازمان را به ماموریتش نرساند، تنها یک حواسپرتی خواهد بود.
راههای دستیابی به سلامت سازمانی:
۱. توسعه مهارتها:
آموزش و توسعه مهارتهای کارکنان برای مقابله با چالشهای جدید و بهروز بودن با تغییرات ضروری است.
۲. تشویق به نوآوری:
ایجاد فرهنگی که به نوآوری تشویق کند، به سازمان این امکان را میدهد که بازارها را شکل دهد.
۳. تدوین استراتژی مستقر:
استراتژیهای مستقر و تنظیم شده با تغییرات محیطی، سازمان را در مسیر صحیح حرکت میدهند.
بهطور کلی، سلامت سازمانی از ترکیب صحیح اصول، فرهنگ، و عملکردهای مدیریتی نشات میگیرد که باعث میشود سازمان در برابر چالشها پایدار باقی بماند و درازمدت موفقیت حاصل کند.
نظر خود را بنویسید